در فلسفهی آموزش و پرورش، میان تعلیم و تلقین فرق میگذارند؛ تعلیم، انتقال معلومات به مخاطبان و شاگردان با شیوهای اخلاقی است؛ تا اینجای کار اشکالی وجود ندارد و تعلیم اساساً وظیفهای اخلاقی/اجتماعی است؛ امّا اگر معلم یا مرشد از قبل قصد القای عقایدی خاص را داشته باشد و شاگرد را وادار یا تشویق کند که نسبت به آن باورها متعهد بماند و ذهن خود را نسبت به آنها قفل کند، تعلیم به تلقین تبدیل میشود که کاری ناپسند و خلاف لوازم تکامل بشر است؛ بارزترین نشانهی تلقین، خودداری معلم یا استاد از طرح اندیشههای مخالف یا متفاوت با نظر خویش است؛ همچنین اگر معلم عقاید القا شده به شاگردان را با اخذ تعهد اخلاقی از آنان همراه کند و به آنان هشدار دهد که مطالعه یا استماع اندیشههای متضاد یا متفاوت، نشان تزلزل شخصیتی و فقدان وفاداری است، در این حالت نیز تعلیم به آفت تلقین آلوده گشته است؛ بر عکس، تعلیم آن است که در عین انتقال اندیشهها، احتمال خطا و ضرورت آمادگی برای استماع و تحلیل جدّی نظرات مخالف نیز یادآوری شود تا فرصت بالندگی و پختگی تدریجی از طریق مواجهه با واقعیات و اندیشههای گوناگون فراهم گردد.
امام شافعی، هوشمندانه و با درک ماهیّت تلقینپذیر رشتهی خویش، همواره بر احتمال نادرستی نظر خویش و درستی نظرات مخالف تأکید میکرد و میفرمود: «رأیی صوابٌ یحتمل الخطأ و رأی غیری خطأ یحتمل الصواب»: برداشت من درست است؛ امّا احتمال دارد نادرست نیز باشد؛ و رأی دیگران نادرست است و احتمال دارد درست نیز باشد!
چنانکه میبینیم شافعی نه تعهد تزلزل ناپذیر در مخاطب ایجاد میکند و نه زمینه امتناع از مطالعه یا شنیدن آرای مخالف را فراهم میکند؛ چون او در تدریس و ارشاد خویش، به دنبال یارگیری هویت محورانه یا جاه طلبی نبود و دریافته بود که محصول تربیت گلخانه ای و دریغ داشتن مناظر و دریچههای گوناگون از متربّیان، افرادی تک بُعدی و متعصّب خواهد بود که بیش از آنچه رشد کرده باشند، قربانی سوء استفاده طمّاعانی شده اند که نگاهی ابزارگونه به انسان دارند و با وارونه سازی نسبت مکاتب و انسان، افراد بشر را خادم و فدای هویتهای تاریخی/جامعه شناختی میخواهند!
فرهنگ انسان پرور و پویا و معلم راستین، مواجهه را به عنوان یکی از اصلی ترین شروط فرهنگی توسعه، تکریم و تشویق میکند و بستر شکوفایی و ترقی فکری/معنوی آدمیان را فراهم میسازد؛ در غیاب اندیشهها و تجارب رنگارنگ، ذهن آدمی قالبی میشود و همچون شخص تنها به محکمه رفته، راضی و خودکفا بر میگردد!
درود یزدان بر شافعی و دیگر آموزگاران راستین!
نظرات
فواد
23 آذر 1391 - 03:00باعرض سلام وتشکر از مطلب مفیدتون
بدوننام
07 دی 1391 - 10:37امام شافعی چه ربطی به اهل سنت"ایران" داره موضوعش رو عوض کنید
علی
21 آذر 1392 - 05:19رأیی صوابٌ یحتمل الخطأ و رأی غیری خطأ یحتمل الصواب»: برداشت من درست است؛ امّا احتمال دارد نادرست نیز باشد؛ و رأی دیگران نادرست است و احتمال دارد درست نیز باشد!البته مطلب زیبا بود خوشم آمد .در همین مورد نظرتان در مورد امامان شیعه چیست؟ایا انها هم خطا در بیان و .... داشتن؟
KURDINO
17 دی 1392 - 07:20مفید بود
سیدعلی
13 اسفند 1392 - 10:04داداش خودت فهمیدی چی گفتی"؟ پس داداش کی به اهل سنت شافعی ایران ربط داره؟ابو حنیفه؟امام مالک؟امام احمد حنبل؟ مثل اینه که بگیم امام علی چه ربطی به شیعه های ایران داره؟